احساسات خوب شرایط و اتفاقات عالی را رقم می‌زنند تجربه های روزانه | آبان ۱۴۰۳

اسنپ و تپسی

یکی از بچه‌ها بازاریاب اسنپ و تپسیه

یعنی از راننده ها ثبت نام میکنه

هر ماشین حدود ۳۰۰ بهش میدن

بعد تپسی به ازای هر ثبت نام از طرف راننده‌ها ۳ میلیون میده

بهش گفتم اسکلی تو ؟

خب تو روزی یه دونه هم ثبت‌نام کنی میشه ماهی ۹۰ میلیون

ولی اینجوری میشه ماهی ۱۰ میلیون

واقعا تو ایران میشه در هر شغلی یه عالمه پول در آورد و ثروتمند شد

ولی ذهن مردم قفل شده

حالا چرا ذهن مردم قفل شده و فرصت های پول در آوردن رو نمی‌بینن ؟

من چند روز پیش آرایشگاه بودم

چند تا جوون نشسته بودن و همگی از مشروب خوردن حرف می‌زدن

و یه جوری افتخار میکردن که ۲۰ لیتر شراب و عرق رو تو چند روز سر کشیدن که انگار جایزه نوبل گرفتن

یکی دیگه از رابطه های سکس با دختر می‌گفت

یه جا رفتم بساط دعوا و چاقو کشی داغ بود

خب یه مشت جوون با این طرز فکر چطور میخوان موفق بشن

اصلا ذهنشون می ره سمت اهداف زندگیشون

اصلا...

چی بگم واقعا

هر کسی عزت و ذلتش دست خودشو واقعااااااا

وقتی ذهن گیر کنه رو شراب و سکس و

اسنپ

امشب رفتم اسنپ

بعضی وقتا مثلاً ماهی یک‌بار میرم تا با آدما تعامل داشته باشم

یه چند تا مسافر سوار میکنم و با آدما تعامل برقرار میکنم تا از دنیای خودم فاصله بگیرم

مسافر اول به دختر جوون بود داشت می رفت باشگاه که وایب خوبی ازش گرفتم

مسافر دوم یه اقا بود که حالمو بهم زد

پول نقد داد ۳ تومن اضافه بود که گفت بزن به کارتم

من که واسه ی پول کار نمیکنم و اصلا شغلم یه چیز دیگس ولی این گدا بازی ها رو مخه

مسافر سوم به نوجوون بود که کرایش میشد ۲۲ ولی ۲۵ زد و تمام جوونا حس خوب میدن

هر چی صفت بد باشه اینا دارن از گدابازی بگیر تا بلد نبودن رفتار درست و ...

مسافر چهارم یه پیر خرفت دهه ۴۰ بود

دیگه واسه ی امشب بسه

برگشتم خونه فکر کردم گفتم شاید این نسل قدیم از بسکه بهشون سخت گذشته این شکلی شدن احتمالا

بزرگترین درس زندگیم در رسیدن به اهداف

بنظرم لحاظ کردن زمان عامل ۱۰۰ درصد شکست های ماست

وقتی تایم می‌زاری تا ۳ ماه آینده فلان کار رو کنم خوبه

ولی وقتی میگی تا ۳ ماه آینده هر روز ۸ ساعت واسه ی هدفم تلاش میکنم اینم خوبه

ولی عامل شکست کجاست ؟

وقتی انتظار داری واقعا بتونی هر روز واسه ی هدفت بجنگی و بتونی به برنامت کامل برسی شکستت قطعی میشه

ما حتی نمیتونیم‌به نصف برنامه ریزی هامون برسیم

هیچ انسانی نمیتونه واقعا رو هدفش متمرکز بشه

محاله هر ۲ روز پشت سر هم حرفه ای رو هدفت ۸ ساعت کار کنی

چون نمیشه متمرکز رو هدف موند و این انتظار رو در خودت به وجود آوردی در نتیجه فکر می‌کنی هر روز داری شکست می‌خوری

و این شکست های روزانه باعث حال بد میشه

و حال بد باعث رها کردن کلی کار میشه

( داداشم بعد از اینکه در آزمون رانندگی رد شد به شدت ترسیده بود زنگ زد گفت چیکار کنم ؟ گفتم به نظرت بار پنجم قبول میشی ؟ گفت واقعا نمی‌دونم

گفتم بار دهم چی ؟ گفت احتمال خیلی زیاد اره

گفتم بار هزارم چی ؟ گفت معلومه که اره

گفتم خوبه ، تا هزار بار که ازمون بدی ما ساپورتت میکنیم

پس با خیال راحت برو ازمون

گفت واقعا هزار بار ؟ گفتم باور کن بعد از هزار بار قبول نشدی باز هزار بار دیگه میتونی بری

آقا خیالش راحت شد چون ما عنصر زمان رو واسش حذف کردیم از طرفی اصلا سرزنش نکردیم فقط بهش گفتم هر بار آزمون میدی بازخورد بگیر و سعی کن تا حد امکان اشتباهاتت رو واسه ی ازمون بعدی اصلاح کنی

چی شد بنظرتون ؟ ازمون دوم قبول شد

یا کسی که کنکور داره :

بهش میگن و میخونه که روزی ۸ تا ۱۰ ساعت واسه ی هدفت بجنگ و از این چرت و پرت‌ها

بعدش چون انتظار الکی در ذهن این‌ کنکوری به وجود اومده بعد از چند روز که نشد حالا خیلی‌ اراده داشته باشه بعد از چند هفته رسماً رسش کشیده میشه و فقط الکی سرش رو کتاب میگرده که عذاب وجدانش کم بشه

ولی اگه میدونست‌ آدما ۱۱ روز‌ از ماه رو طبیعی هست حالشون خوب نباشه و هزار تا مشکل فیزیولوژیک دیگه

طبیعی هست حتی تو روزای عادی هزارتا اتفاق بیفته از بیرون ، که حواسشون رو‌ پرت کنه

و وقتی اینا رو تا حدودی کنترل کرد اون وقت میفهمه ذهن آدم هم هزارتا مشکل واسش به وجود میاره تا نزاره متمرکز بمونه

ولی اگه توقع خودشو منطقی کنه

بدونه قرار نیست حتی یک چهارم برنامه ریزی روزانش اکی بشه اون وقت استرس نداره

عذاب وجدان نداره

حالش خوبه

یه سری روزا ده دقیقه تونسته تلاش کنه‌

یه سری روزا ۱ ساعت

یه سری روزا ۱۲ ساعت کار کرده

پس تحت تاثیر انگیزشی های زرد قرار نگیر و بدون ماه های اول شروع بیشتر روزا خودتو می‌کشی و میفهمی ده دقیقه کار مفید نداشتی

ولی کم کم ساعت کار مغیدت زیاد میشه از طرفی رقبا چون انتظار زیادی از خودشون دارن ناامید میشن و حذف میشن

پس نگران زمان نباش

مطمئن باش همین‌ دست و پا شکسته ولی مستمر ادامه بدی کار تمومه

ولی ولی ولی مستمر مستمر مستمر ادامه بدی کار تمومه

ما مستمر ادامه میدیم با اینکه میدونیم‌ خیلی از روزا قراره گند بزنیم به برنامه

آقا یه چالش جدید

از دیروز یه کار عجیب کردم

نتیجشو میام فردا میگم

رژیم فستینگ گرفتم

۲۰ ساعت فقط اب میخوری و بعدش یه وعده گوشت می‌خوری

یعنی فقط شام می‌خوری

اونم شام گوشتی

مثلا نصف مرغ رو واسه ی شام می‌خوری

نتیجه ی کلیشو میام میگم بهتون چی شد آخرش

خوبه یا بده و ...

بعضی پیام ها خستگی رو می‌شوره میبره

یکی از مخاطبین وبلاگ بهم پیام داد و گفت درباره‌ی نفرت بنویس

بعدش که نوشتم و خوندش این پیام رو واسم فرستاد که حس خیلی‌ خوبی بود

دکتر

آقا یه اتفاق جالب میافته همیشه که واقعا عجیبه

مادربزرگم خیلی مریض میشه

هر وقت من میبرمش دکتر سریع کارش انجام میشه

منشی زود نوبت میده

مشکلی پیش نمیاد

حتی نگهبان مهربونه

و معمولاً زودتر از نوبت میرم داخل

و دکتر کامل بررسی میکنه جوری که حرص بقیه بیمارها در میاد

ولی وقتیکه خالم یا مامانم مادر بزرگم رو مببرن دکتر

منشی باهاشون بده

اسمشون رو نخونده

با دکتر به مشکل خوردن و ....

علتش چیه ؟ به نظرم اینه که من واقعا آدما رو دوست دارم

اون نگهبان رو که میبینم دلم واسش میسوزه این همه زحمت میکشه و حقوقش کمه

اون منشی ها ر‌و دوست دارم اگه جوون باشن تو دلم تحسینشون میکنم که رو پای خودشون وایسادن

اگرم سن بالا باشن یاد مامان خودم می افتم

حتی اگه اخم کنن درکشون میکنم و میگم فشار کاری زیاده و هزار تا مشکل دارن بنده های خدا

ولی مامانم و خالم و مادربزرگم متنفرن از هم جنس خودشون

همش میگن دختر فلون فلون شده

دختر فلان...

داره کلاس میزاره

فکر کرده کیه

و هزارتا حرف دیگه

همین حس منفی ناخودآگاه اثر می‌زاره رو کل زندگی و همش اتفاق های بد میافته واسشون

دنیا خیلی خیلی هوشمنده

هر حسی رو بهش بدی همون رو بهت میده

یادآوری به خودم

اگه موفقیت آسون بود همه به دستش می‌آوردن

سختی موفقیت یعنی شکست های پشت سر هم

یه قدم جلو یه شکست یه قدم دیگه یه شکست دیگه

اخرش برنده ماییم به شرطی که عاشق شکست هات بشی

جنگ

خوشحالم که چیزی نشد

( بماند به یادگار شنبه ۵ آبان)

پریود مردانه

عادی ترین مردها حداقل ۳ روز در ماه رو افسردگی دارن و این می‌تونه تا ۱۱ روز هم باشه و کاملا طبیعی هست

حالا امروز از اون روزاست که من از خواب بیدار شدم و حس افسردگی دارم

چیکار کنم الان ؟

گام اول اینه که قبولش کنم

پذیرش حال بد باعث میشه باهاش نجنگی و مثل بچت که زخمی میشه و نازشو میکشی حال خودتو درک کنی و با خودت و مردم نجنگی

دوم خوبی پذیرش اینه که میگردی دنبال درمان

مرحله دوم :

می‌خوام برم پیاده روی و یکم بدوم

خوب که عرق کردم میام یه دوش اب سرد پشم ریزون می‌گیرم

مرحله سوم: اتاقمو مرتب میکنم

برنامه ریزی هامو نگاه میندازم

اولویت بندی میکنم

و شروع میکنم با حال بدم که یکم بهتر شده شروع به کار کردن

مرحله سوم: چند ساعت بعد حال من از بد به عالی تغییر پیدا میکنه

قدردانی خستگی رو می‌کشه بیرون

وقتی ادم زحمت میکشه واسه ی کسی

مخصوصا مخصوصاً این بچه‌های دهه ۸۰

قدردانی رو یاد نگرفتن اصلااا

خودت می‌پرسی خوب بود راضی بودی

طرف میگه عالی بود و ...

میگی نقطه ضعف من چی بود

میگی واقعا همه چیز ۱۰۰ درصد بود و انتظار نداشتم این همه خدمت

خب عزیزم وقتی این همه راضی بودی تشکر کن تا خستگیم برطرف شه تا ذوق کنم خب

البته سنشون کمه و در آینده درست میشن

خدایا شکرت

خدایا شکرت به خاطر بارون زیبایی که داره تو شیراز می‌باره! 🌧️ این اولین بارون پاییزی شیرازه و من واقعاً حس خوبی دارم. 😊 خدایا شکرت بابت اینکه دیشب رفتم قدم زدم تو بارون. 🌈 الان هم رفتم آش سبزی خریدم! 🥗 خدایا شکرت به خاطر نعنای خوشمزه‌ای که تو باغچه‌مون داریم. 🌿 خود شکرت به خاطر گل رز مون که گل داده! 🌹 خدا شکرت که ماشین داریم و می‌تونیم راحت رفت و آمد کنیم. 🚗 خدایا شکرت به خاطر سقف بالای سرمونه و اینکه تن سالمی دارم. 🙏 خدا شکرت که خدای خوبی مثل تو دارم❤️

بازم به خاطر بارون زیبا و شادابت شکرت! 🌦️ خدای زیبا و قشنگم شکر به خاطر شاطر مهربون محله 🥬 خدایا شکرت به خاطر پاکبان‌ها که زحمت می‌کشن و شهر رو تمیز نگه می‌دارن. 🧹 خدایا شکر به خاطر اینکه نفس می‌کشم و می‌تونم ببینم و بشنوم. 🌍 خدایا شکرت که امروز خیلی حالم خوبه و همه چیز عالیه! 🌟

بارون میاد

داره بارون میاد

چهارشنبه ۲ ابان

از دیروز عصر بارش شروع شد

یعنی عاشق بارونم

عاشق بارون

پنجره ی اتاقم رو باز کردم دارم کیف میکنم از صدای بارون و بوی خاک

خدایا شکرت

نفرت ۲

یه مطلبی درباره‌ی نفرت نوشتم

بعضی ها احتمالا فکر کردن منظور من اینه که دیگران رو ببخشیم

خیر

لازم نیست دیگران رو ببخشیم

چون بعضی ها واقعا لیاقت بخشیده شدن رو ندارن

منظورم اینه که حس بد نداشته باشیم

حالمون خوب باشه

و آدمایی که ازشون بدمون میاد رو بزاریم کنار

بزاریم کنار یعنی انگار وجود نداشتن

مثلا میریم مهمونی اونم هست محل سگ بهش نزاریم ولی اینطور نباشه که چون اون اومده فلان جا ما نریم

ما باید همواره حالمون رو خوب نگه داریم ولی اون فرد رو دیگه آدم حساب نکنیم و یه جوری نادیدش بگیریم که انگار نیست

ادم های روانی

بنظرم یه سری ادم ها که پستن یا حسودن یا ...

و چندین بارم امتحان خودشون رو پس دادن باید کلا قطع رابطه کرد

دقیقا شبیه داداش من