دیروز یکی از رفیقام گفت یکم پول داری بچه‌مو ببرم دکتر

منم واقعاً دستم خالی بود ولی از روی جوگیر شدن و دوستی اومدم کارتمو بهش دادم

بعد تا قرون آخرشو خالی کرد و فهمیدم اصلاً بچه‌شو دکتر نبرده

بهش گفتم که تو این اوضاع و گرونی پول زیادی تو این کارته نبود ولی همین که بود کل پول من تا آخر ماه بود و من به جز این پول دیگه نداشتم ولی از ارزش مادیش که بگذریم اعتماد خیلی مهم بود

تو به من گفتی اصلاً پول نداری و اینو واسه دکتر می‌خوای

وگرنه اگه می‌دونستم خرج دیگه داری رک بهت می‌گفتم منم دستم خیلی تنگه

و بهش گفتم که کارتو به من حس بدی داد و احساس می‌کنم ازم سوء استفاده کردی

کارتم ازش گرفتم و رفتم خونه

بعدش واتساپ بهم پیام داد گفت شماره کارتتو بده از فلانی قرض گرفتم که طلب تو رو بدم

انقدر از کارش اعصابم خورد بود که گفتم من پوله رو دیگه نمی‌خوام

حالا که میام تحلیل می‌کنم می‌بینم کلاً تقصیر خودمه

اول اینکه وقتی من پول زیاد دارم احت به گندش می‌کشم

مثلاً سال پیش که یه پول خیلی خوب اومد تو حسابم به این قرض بده به اون قرض بده این چیزای آت آشغلو بخر این چیزا رو بخر کلی خرید بکن و الکی پولمو نابود کردم

الانم که دستم تنگه ه خاطر جوگیر بودنم کارتمو دادم به طرف همیشه همه روانشناسا میگن وقتی می‌خوای به یه نفر پول قرض بدی به این فکر بکن که اگه طرف نتونست پولو بهت برگردونه از دستش ناراحت میشی یا نه

و من این مسئله رو می‌دونستم ولی لامصب بهش فکر نکردم

وقتی یه نفر دستش تنگه پول خیلی واسش ارزشمند میشه

و من الکی کارتمو بهش دادم

بعدشم مشکلش اصلاً حاد نبود راحت می‌تونست از یه نفر دیگه بگیره چون خودش می‌گفت عصر یکی از بچه‌ها میاد پیشش ی‌خواد بهش پول بده من اومدم فردین بازی درآوردم گند زدم به پولی که بهش نیاز داشتم

اگه بهش پول نمی‌دادم یه کوچولو از دستم ناراحت می‌شد ولی دوستیمون به گند کشیده نمی‌شد

از الان به بعد قول میدم جوگیر نشم و به هیچکی پول قرض ندم به جز اینکه قبلش توی ذهنم اون آدم انقدر ارزشمند باشه که بگم اگه پولمو پس نداد فدای سرش در غیر این صورت به هیچ عنوان به کسی پول قرض نمیدم