احساسات خوب شرایط و اتفاقات عالی را رقم می‌زنند تجربه های روزانه | تیر ۱۴۰۳

امروز شنبه ۳۰ تیر

قول میدم از امروز هر وقت خسته شدم

هر وقت حالم خوب نبود

هر وقت شکست خوردم

هر وقت اشتباه کردم

هر وقت صد خودمو نزاشتم

با خودم کاملا مهربون باشم

خودمو تنبیه نکنم

و بی خیال بشم

و اون روز رو کلا بزارم کنار و از فردا دوباره شروع کنم

روز هفتم

آقا امروز به خودم اومدم که چرا رو پیجم کار نمیکنم ( یعنی کلیپ پر نمیکنم )

فهمیدم چونکه روز اول و دوم به شدت گند زدم ناخودآگاه دارم فرار میکنم از ظبط مجدد کلیپ و دارم خودمو رو طراحی سایت مشغول میکنم

ضعف کارامو درآوردم و فهمیدم که باید تمرینات فن بیان رو انجام بدم

و از امکانات موجود استفاده کنم ( یعنی الان استودیو ندارم برای ضبط از همین اتاقم کمک بگیرم)

الان سافت باکس ندارم از نور چراغ مطالعه استفاده کنم .

و اینکه خلاقیت به خرج ندم و هر کاری افراد موفق در حوزه ی خودم انجام میدم ازشون کاملا تقلید کنم و همون ایده ی اونا رو یکم بهتر کنم ‌ و اجرا کنم تا روزی که هم فن بیانم خوب بشه

هم با دوربین کاملا دوست بشم

و هم پول بیاد تو دستم و تجهیزات بخرم

از طرفی اول بیدار شدنم کار سخت رو انجام بدم و بعدش برم سراغ شکر گزاری و...

و واسه ی هر کاری وقت تعیین کنم مثلا حق ندارم بیشتر از ۲ ساعت رو سایت کار کنم

ادامه بده

استراحت کن دوباره ادامه بده

استراحت کن دوباره ادامه بده

بهت قول میدم قطعا درست میشه

روز ششم چالش

امروز حالم خوبه خداروشکر

ولی اینقدر کند میرم جلو که خدا میدونه

البته کاملا عادیه

چون دارم یه مهارت جدید رو یاد میگیرم

افسردگی روز پنجم

ساعت ۲ صبح بلند شدم

یه قرص کافئین خوردم و تا ساعت ۴ عصر حدود ۱۲ ساعت مفید کار کردم

به شدت افسرده شدم

ساعت ۵ صبح رفتم پیاده روی

در حین پیاده روی وویس های انگیزشی گوش دادم

حالم خیلی بد بود

ناخودآگاه گریه کردم

اشک ریختن چه حس خوبیه

همه منو قدرتمند دیدن ولی تو خلوت وقتی فشار زندگی داره داغونت میکنه اشک از صد تا قرص بهتر عمل میکنه

اشک ریختم واسه ی این همه زحمتی که کشیدم و الان حس افسردگی می‌خواد داغونش کنه

کلی زندگی خوب آینده رو تصویر سازی کردم

اشک ریختم و گفتم ارزشش رو داره با همین قدرت بری جلو

خدایا شکرت

خدایا کمک کن این پروژه رو تموم کنم ایشالا

برگشتم اتاق کارم

دوتا افزونه المنتور نصب کردم برای سایت

ولی هر کاری کردم فعال نشد که نشد

تا ساعت ۴ گیرش بودم و دیگه مطمئن شدم درست نمیشه که واقعا دقیقه نود یه ایده اومد تو ذهنم و درست شد

وقتیکه درست شد این جمله اومد تو ذهنم :

تو تمام تلاشتو کن ، اگه دستت به شاخه نرسه خدا خودش شاخه رو واست خم میکنه

روز چهارم سایت

سایت بالا اومد

دامنه اکی شد

قالب وودمارت رو نصب کردم

افزونه ها رو نصب کردم

امروز قراره چیدمان صفحه رو یادبگیرم

رو یوتیوب کار کنم

و وایه ی اینستاگرام سناریو بنویسم

خونه ی ابجیمو انتخاب کردم واسه ی تولید محتوا ( چون تو پارک نه فعلا روشو دارم نه نور و صدا خوب میشه )

امروز میخوام ررو تلگرام هم کار کنم

و تمرین فن بیان و شکر گزاری و حافظه هم در حد یه ربع به برنامم اضافه کنم

روز سوم

خدا رو شکر سایت بالا اومد

درباره‌ی یوتیوب دارم تحقیق میکنم

تا آخر شب تصمیم می‌گیرم چی بزارم پس زمینه واسه ی ظبط ویدیو

روز دوم تولید محتوا

فیلم های دیروز به درد نخورد

چون هم فیلم بردار ناشی بود ( ابجیمو میگم )

هم پارک شلوغ بو‌د

هم نور خوب نبود یه جا کم یه جا زیاد

فن بیانم به شدت ضعیف شده بود

رو متن ویدیو کار نکرده بودم

ولی یه جمله طلایی نجاتم داد

اقدام بازخورد اصلاح

من اقدام کردم و اتفاق های بالا بازخورد کارم بود که امروز رفتم اصلاحشون کنم

امروز رفتم به پارک بزرگ و خلوت و گفتم سلفی میگیرم

ولی باز نشد اول اینکه باز مشکل نور و رفت و آمد آدما رو داشتم

و تمام مشکلات دیروز به یه شکل دیگه تکرار شدن و ویدئو سلفی هم جالب نمیشه به نظرم

بازم رفتم سراغ چرخه ی اقدام بازخورد اصلاح

به این نتیجه رسیدم که باید تو خونه کار کنم ولی یه مشکلی هست که پس زمینه رو چکار کنم ؟

پرده سبز یا دیوار سفید یا کاغذ دیواری یا رنگ کردن اتاق ( مثلاً رنگ طوسی یا استخوانی) یا بنر شاید کتابخانه ؟

دیگه باید تا فردا تصمیم گیری کنم حالا کلی فیلم ببینم ایده بگیرم دیگران چیکار میکنن

میشه مثل یوتیوبر ها اتاق رو تاریک کرد حتی

این رویا مال منه

امروز جمعه ۲۲ تیر وارد اینستاگرام شدم و پیج کاریمو زدم

با ابجیم رفتیم ظبط کلیپ

از ساعت ۵.۵ رفتم تا ۹ صبح

تو ۳ ساعت فقط یه کلیپ تونستیم پر کنیم

حالا کلی ادیت و ... مونده

خوشحالم تیک ورود به فضای مجازی رو زدم

این رویای منه ( نفر اول بازار کنکور ایران) ایشالا

( و اگر بر تو ببندد همه ره ها و گذرها

ره پنهان بنماید که کس آن راه نداند )

آخرین دوست دخترم

دقیقا دو سه روز پیش فاطمه کات کرد و امروز خودش پیام داد

چرا ؟

چون من عادت ندارم با کسی دعوا کنم یا دل کسی رو بشکونم

همیشه اون خاطره های خوبی رو که با هم داشتیم رو مد نظر قرار میدم و با آدما موقع دعوا یه جوری رفتار میکنم که هم عذاب وجدان نگیرن هم حس خوبی از رابطه داشته باشن

بزرگ بودن درس مهمیه که از زندگی گرفتم

آدما رو باید درک کرد

من و فاطمه روزای خیلی‌ خوبی داشتیم

خیلی خوب بود همه چیز

ولی فاطمه آدمی رو میخواد که شبانه روز باهاش چت کنه و باهم حرف بزنن

ولی من واقعا وقتشو نداشتم که شبانه روز با اون باشم

و این باعث شد کم کم سرد بشه

ولی چون دعوا نکردم باهاش و از طرفی درکش کردم هر وقت اتفاقی می‌افته

بزرگ بودن

من بزرگ بودن در این موارد میبینم

بهونه نگرفتم

حس خوب به زندگی

حس خوب به آدما دادن

با کسی قهر نکردن حتی آدمایی که باهات قهرن

توانایی تمرکز داشتن

واسه ی رویاهات جنگیدن

تفاوت داشتن و نداشتن هدف

۹۵ درصد یا بیشتر از ادما هدفی تو زندگی ندارن

اگه هدف داشته باشی بالاخره دیر یا زود بهش میرسی

ولی آدمای بی هدف رشدی نمیکنن

بنابراین اگر رویایی داری واسش برنامه بچین و تبدیل به هدفش کن

بعد کارهای زیر رو واسه ی زودتر رسیدن به هدف انجام بده

۱. کار باید چالش انگیز باشه ،( نه معمولی نه خیلی سخت )

۲. مدام باید این چرخه رو تکرار کنی ( اقدام بازخورد اصلاح)

۳.روی یک کار تمرکز کن

۴. کتاب کار عمیق رو بخون

تصویر سازی ذهنی

شده تا حالا بری تو رویا و همونجا احساسی بشی گریه کنی یا حس های مختلفی بهت دست بده

در واقع مغز تفاوت بین حقیقت و رویا رو متوجه نمیشه

حالا هر وقت خسته بشی تا بخوای تنبلی کنی کافیه که آینده رو تصویر سازی کنی

تصویر سازی کنی که یکسال تلاش کردی واسه ی بیزینست مثلا پیج اینستاگرام رو بالا آوردی و به دستاورد های زندگیت رسیدی

حسی بهت دست میده که از زمین بلندت می‌کنه

همیشه تو هر سختی آینده رو واسه ی خودت تصویر سازی کن

وجود آدما

یه چیز جالب که بهش برخوردم

ما به آدما نیاز داریم

نه اینکه واسمون کاری کنن

بعضی وقتا فقط حرف بزنیم الکی هزاران بار راحت میشیم و حالمون خوب میشه

من آدمی هستم که تنهایی رو خیلی دوست دارم ولی بعضی وقتا دیگه نمیشه با تنهایی سر کرد ( اگه بخوام با یه دید دیگه نگاه کنم باید بگم که وقتی از هدفت دور میشی تنهایی میشینه رو قلبت من واقعیتش رو بگم وقتی سرم گرم کارامه اصلا به آدما فکر نمیکنم والانم که خل شدم و دلتنگ شدم چون امروز رو نرسیدم کار کنم )

پسماند توجه

چیز جالب از کتاب "کار عمیق" یاد گرفتم که خیلی‌ باهاش زندگی کردم به نام پسماند توجه

فکر کن روی یه کاری تمرکز کردی و حواست کامل بهش هست. مثلا فرض کن 100% حواست به کاره.

حالا یهو یه کار کوچولو نظرت رو جلب می‌کنه، مثلا یه پیام روی گوشیت میاد و تو یه نگاهی بهش می‌ندازی.

بعدش دوباره برمی‌گردی سر کارت، ولی دیگه اون تمرکز اول رو نداری. انگار یه چیزی از ذهنت کم شده.

این همون "پسماند توجه" هست که توی کتاب ازش صحبت شده.

یعنی وقتی حواست رو از یه کار پرت می‌کنی، یه ذره از تمرکزت رو توی همون کار اول جا می‌ذاری.

حالا یه راه حل ساده برای این مشکل چیه؟

هر کاری که یادت میاد و باید انجام بدی رو بنویس رو یه کاغذ. اینجوری دیگه لازم نیست هی تو ذهنت نگهش داری و هر دفعه که بهش فکر می‌کنی تمرکزت رو از دست بدی.

بعدشم می‌تونی یه تایم مشخص توی روز، مثلا بعد از ظهر یا آخر شب، بذاری برای انجام اون کارها. اینجوری با یه ذهن مرتب و بدون دغدغه می‌تونی به کار اصلیت برسی و بازدهی خیلی خیلی بیشتری داشته باشی.

اگه هدفات رو جدی دنبال نمیکنی :

برو تفریح

واقعا گفتما

اینجوری حداقل عذاب وجدان نداری

نفیسه روشن

من برای بار هزارم میگم

آقا حواست به زندگیت باشه

رو کارت تمرکز کن

یه مهارت خوب به دست بیار ازش پول در بیار

خودت رو وقف کسی نکن

قدرتت رو حفظ کن

لایو نفیسه روشن رو دیدم

دلم سوخت واسش

عمیقاً درک میکنم چی میگه

کل پولاشو خرج خانواده کرده

حالا هیچی به هیچی

ولی اگه ملک خریده بود

وضعش خوب بود

اون موقع هم خانوادش ولش نمی‌کردن و هم چابلوسی شو انجام میدادن

من خودم وقتی این موضوع رو متوجه شدم که به عنوان فرزند اول خانواده همیشه از خانواده حمایت کردم و وقتی رشدم کند شد همه انتقاد کردن و ...

و الان یاد گرفتم که همیشه خودمو در اولویت بزارم

پسماند توجه

دارم کتاب کار عمیق از دکتر کال نیوپورت رو میخونم

واقعا کتاب کاربردی و مفید و قشنگ و شیرینیه ( با این تعریفا یعنی به دلم خیلی این کتاب نشسته)

با یه مفهوم زیبا آشنا شدم به نام پسماند توجه

حالا پسماند توجه چی میگه ؟

فرض کن داری یه درس زیست‌شناسی رو می‌خونی. یهو یادت می‌افته که باید به یه پیام توی گروه کنکورت جواب بدی. گوشی رو برمی‌داری و پیام رو می‌خونی، اما یهو یه چیز جالب توی گروه می‌بینی و شروع می‌کنی به خوندن بقیه پیام‌ها و بحث کردن.

حالا برمی‌گردی سر درس، ولی دیگه تمرکز قبلی رو نداری. یه بخشی از ذهنت هنوز توی گروهه و داره به حرفای بقیه فکر می‌کنه.این همون پسماند توجهه

پسماند توجه یعنی یه بخشی از ذهنت که بعد از رها کردن یه کار، هنوز روی همون کار مونده.

مشکل چیه؟

مشکل اینه که پسماند توجه تمرکزت رو توی کار بعدی کم می‌کنه.

مثال:

فرض کن داری یه تست زیست‌شناسی می‌زنی. یهو یادت می‌افته که باید به یه سوال توی یه گروه کنکورت جواب بدی. گوشی رو برمی‌داری و به سوال جواب می‌دی.

برمی‌گردی سر تست، ولی دیگه تمرکز قبلی رو نداری. یه بخشی از ذهنت هنوز توی گروهه و داره به سوال فکر می‌کنه.

فرض کن داری تست میزنی ، یهو یه پیام از دوستت میاد و حواست می‌ره سمتش. بعدش می‌خوای برگردی به درس، اما یه ذره از ذهنت هنوز غرق توی چت با دوستته.

داری فلان درس رو می‌خونی، یهو یادت میاد که باید یه جزوه رو از دوستت بگیری.

می‌ری بهش پیام می‌دی و بعدش می‌خوای برگردی به درس، اما ذهنت یه ذره هنوز درگیر چت با دوستته.

به خاطر همین، درست نمی‌تونی مطالب جدید رو بفهمی و اعصابت خورد میشه و عقب میافتی

بنابراین برای جلوگیری از به وجود امدن پسماند توجه ، بی رحمانه عوامل حواس پرتی رو از خودت دور کن تا دچار پسماند توجه نشی .

بهترین روش حل کردن پسماند توجه :

وقتیکه میخوای کار جدیدی رو شروع کنی باید پرونده ی کار قبلی رو ببندی

وقتیکه میخوای از فلان درس بری رو درس جدید یه مرور کن ببین چی خوندی و واسه ی خودت بازگو کن .

اون وقت درس جدید رو شروع کن

یا اگه چیزی اومد تو ذهنت یادداشت کن تا بعداً بهش فکر کنی و پروندش تو ذهنت بسته شه

عادت جدید

من همیشه در حال اقدام اصلاح بازخورد هستم

و هزاران هزاران بار بالا و پایین شدم

و همیشه در حال جنگیدن برای رسیدن به اهدافم هستم

یه درسی رو خوب یاد گرفتم

با ۲۱ روز عادت جدید ساخته نمیشه

یه عادت حداقل به ۳ ماه زمان نیاز داره و بیشتر اوقات حتی یکسال

پس با ده بار شکست خوردن حالت بد نشه و حس عدم ناتوانی بهت دست نده

حداقل ۲۰۰ تا ۳۰۰ بار شکست میخوری تا اون عادت رو یاد بگیری

اصلا برید سرچ کنید تا بفهمید خیلی‌ مسخره هست که گفتن عادت در ۲۱ روز شکل میگیره

ولی وقتی شکل گرفت خودت متوجه نمیشی

مثلا من یادم نیست دقیقا کی تنبلی رو کامل گذاشتم کنار

یا یادم نیست کی کمال گرایی رو از بین بردم

و یا دل کندن از ادما و مسلط شدن بر عواطف و احساساتم

خدایا شکرت. امیدوارم همیشه در مسیر اهدافتون باشید و آرزوهاتون رو زندگی کنید

دوپامین بد یا خوب

خیلی‌ زیاد تقریبا درباره ی نقش دوپامین در موفقیت مطالعه کردم

و بع اطلاعات ضد و نقیض زیادی رسیدم

چیزی که تا الان ازش مطمئن شدم اینه که:

سطح بالای دوپامین در صورتی خوبع که

از منبع سالم تهیه بشه

شامل:

ورزش

مطالعه

تیک زدن اهداف

غذای سالم ( پر از پروتئین و کم چرب و کم کربو)

خواب کافی

ولی وای بع روزی که از منابع ناسالم ترشح بشه:

دیدن پورن

خودارضایی

خواب زیاد

تنبلی

فست فود زیاد

چربی و قند و شیرینی

اینستاگرام الکی ( همین طور چرخ زدن تو اکسپلور) من خودم فقط یع سری پیج خاص رو داخل هوم اینستاگرام دنبال میکنم

دوپامین باعث تکرار همون کاری میشه که ازش دوپامین گرفتیم

ولی نکته ی مهم اینه که کاری که کمتر دوپامین ترشح میکنه رو اول صبح انجام بدیم

اگه اول صبح دوپامین زیاد ترشح بشه تا آخر روز دیگه حوصله ی هیچ کاری رو نداریم

چون مثلا از خوردن به غذای توپ ۱۰۰ واحد دوپامین ترشح شده

بعد هنگام مطالعه فقط ۳۰ واحد دوپامین ترشح میشه

و این برای مغز آزار دهنده است

مغز دنبال دوپامین بیشتره

و اون وقت بی‌حوصله میشی و واسه ی دوپامین بیشتر شاید بری سراغ پورن و بعدش سراغ یه هات داگ لذیذ

و عذاب وجدان آخر شب

بر خلاف باور عموم به دلیل ترشح کورتیزول و قند زیاد اول صبح خوب نیست صبحانه خورد باید گذاشت چند ساعت بعد از بیداری

بنابراین صبحا دست و صورت رو بشورید مسواک بزنید چند تا حرکت کششی ساده بزنید و برید سراغ درس و مشق

اگه درس نداری برو سراغ مهم ترین کار زندگیت

مهم ترین کار زندگی یعنی چیزی که پول تو رو زیاد کنه یا تو رو به فلان هدفت برسونه

آشپزی و کار کارمندی و ... مهم ترین کار زندگی نیستنا

بنابراین کاملا حواست باشه اول صبح کم کم دوپامین رو به بدنت بدی

تجربه جالب از کنار گذاشتن کمال گرایی

اول اینکه دقیقاً نمی دونم چطور کمال گرایی مو کم کردم

خودم فکر میکنم به دلیل اقدام و بازخورد و اصلاح مرتب از کارهای روزانمه

یعنی در طول روز یا آخر شب تحلیل میکنم که چی شد به هدف امروزم نرسیدم و میشینم علت یابی میکنم بعدش تصمیم جدید میگیرم که اشتباه رو تکرار نکنم

و هر روز بهبود و اصلاح و ...

من همیشه اتاقم مرتب مرتب مرتب بود

و این خیلی مرتب بودن چند ساعت وقت می‌گرفت

انرژی نمیموند واسه ی کار دیگه

ولی الان تو ده دقیقه اتاقم مرتب میشه

چون فقط وسایل رو می‌زارم سر جاش

مثلا قبلا جوراب کوتاه جای خودش

جوراب بلند جای خودش

جوراب ورزشی جای خودش

بعد جوراب ها رو گره میزدم و ...

الان فقط جوراب ها رو جمع میکنم میزارم داخل باکس جورابی

یا کتاب ها رو فهرست نویسی می‌کردم و مرتب

الان میزارم داخل قفسه فقط

و باور نمیکنی چقدر تو وقت و انرژی تاثیر داشته و حالم خیلی‌ خوبه

چیو از دست میدم

اگه نگران پرونده دادگاه نباشم

واقعا هیچی

اگه نگران بیماری مادر بزرگ نباشم

دیگران میتونن انجام بدن

اگه نگران دلتنگی مادرم نباشم

بازم هیچی بعدا میشه جبران کرد