خیلی خب، میخوام از تجربه‌های شخصی خودم براتون بگم، نه چیزایی که تو اینترنت یا جاهای دیگه می‌بینید. اینا چیزایی هستن که خودم از نزدیک دیدم و برام جالب بودن.

مورد اول:

رفیقی داشتم به اسم صادق، اهل کازرون بود. این رفیق من اولش کارگر باربری بود، یعنی واقعاً از پایین شروع کرده بود. بعد از چند سال خدا زد تو سرش بهش گفت تا کی می‌خوای کارگر باشی

یه مقدار وام گرفت و با شریکش یه کامیون دست‌دوم خریدن. بعد از یه سال کار کردن با این ماشینا، تونست یه کامیون دیگه بخره. شریکشم یه کامیون دیگه خرید

حالا دیگه سه تا ماشین دارن و تازه وارد کار ساخت‌وساز آپارتمان هم شدن! یعنی چی؟ یعنی از صفر شروع کردن و الان انقدر پیشرفت کردن که دارن پروژه‌های ساختمانی راه میندازن! شیوه کارشونم این شکلی بود ه مرتب توی دیوار آگهی می‌ذاشتن بعد پول می‌دادن آگهیشون آگهی اولشون داده بشه

مورد دوم:

یه همسایه‌ای داشتیم که نظامی بود. بعد از اینکه بازنشسته شد، یه بنگاه املاک زد، در حالی که اصلاً تجربه‌ای تو این کار نداشت. این آدم مدام تو پلتفرم‌هایی مثل دیوار آگهی می‌زد و مشتری جذب می‌کرد. بعد از دو سال، امسال مالیاتش به ۲۰۰ میلیون تومان رسید! یعنی چی؟ یعنی حدود ۲ میلیارد تومان سود سالانه! یعنی ماهیانه بیش از ۲۵۰ میلیون تومان درآمد داشت! حالا فکر کنین اگه این همسایه به جای ۳۰ سال خدمت تو نظام، زودتر وارد بازار املاک می‌شد، احتمالاً الان ده‌ها آپارتمان داشت. جالب‌تر اینه که اونم تازه شروع کرده به ساخت‌وساز. این هم یه مثال دیگه‌ست که نشون میده بعضی کارها واقعاً پولسازن، حتی اگه آدم تخصص خاصی هم نداشته باشه.

تو دانشگاه اصفهان پسری رو می‌شناختم که برای کارخونه‌های قدیمی، قطعات خاص رو از اروپا از طریق دبی وارد می‌کرد. این کار واقعاً تخصصی بود، ولی درآمدش خیلی بالا بود.

نکته جالب اینه که رفیق باربری من یا همسایه بنگاهدارم، اصلاً بلد نبودن چطوری بازاریابی مدرن کنن یا برندینگ و مدیریت پیشرفته کار کنن.

بنظر من فقط شرط موفقیت اینه که :

به جای اینکه با آدم‌های عادی (مثل راننده تاکسی یا کارگرها یا خانواده) مشورت بگیریم از تجربه آدم‌های موفق الگو بگیریم. کسایی که راه ثروت و رفتن و واقعاً موفقن نه افراد شکست خورده یا دارای زندگی عادی