من ادم مذهبی نیستم ولی شدیداً به وجود خدا باور دارم

چند سال پیش هم با مفهوم فرکانس آشنا شدم که به طور خلاصه میگه به هر چیزی فکر کنی انرژی می‌فرستی واسه ی خلق کردنش

بعدش امشب کاملا اتفاقی تو ماه رمضان برنامه ی زندگی پس از زندگی رو دیدم یه اقایی رو دعوت کرده بودن

اهل شمال

که وانت داشت و تو جاده به یه اتوبوس خورده بود و وارد کما شده بود

این اقا بدنش له شده بود ولی جالب اینجا بود چون خودش دوست داشت برگرده به زندگی برگشت

نکته ی دوم اینکه همه ی اطرافیان رو میدید از پرستار بگیر تا فامیل های دور رو ، پس نشون میده روح وجود داره و درک داره از اطراف

وقتی میگیم روح وجود داره بنابراین نتیجه میگیریم روح زاییده تخیلات مغزی نیست و وجود داره

از طرفی الان فهمیدن چرا بعضی وقتا دوست ندارم جایی برم و یه حسی قلبی میگه این کارو نکن یا بکن

روح دقیقا تشخیص میده در اینده قرار چه اتفاقی بیفته از طرفی الان به مفهوم فرکانس خیلی‌ بیشتر پی میبرم

چون میگفت تو اون عالم بهم گفتن خواهر شوهرت ثروتمند میشه و‌ یه بچه داره

خواهر شوهرش با اینکه تو ضرر بوده چند ماه بعد صاحب یه معدن میشه و ثروتمند میشه و دخترش آزمایش میده و می‌فهمه بارداره

یعنی چون خواهر شوهرش فرکانس ثروت رو ارسال کرده بود این ثروت جدید واسش ساخته شده بود و بعد از چند ماه کاملا اماده شد و بهش رسید

یه نکته ی خیلی خیلی مهم اینکه یه سری چیزا که تعریف میکرد خیالی بود مثلا از ابالفضل میگفت یا از ۱۴ معصوم که اونا اومده بودن پیشش اون دنیا

در صورتی که وقتی یه کلیمی یا مسیحی وارد کما میشه پس چرا ۱۴ معصوم رو نمیبینه و مثلا عیسی رو میبینن

منظورم اینه که اگه عیسی وجود داره همه باید عیسی رو ببینن

اگه اباالفضل وجود داره همه باید ابالفضل رو ببینن

پس چرا هر کسی یه نفری که بهش اعتقاد داره رو میبینه

اینجا دو تا فرضیه وجود داره

فرضیه اول که خودم بیشتر بهش اعتقاد پارم اینه که دنیا یه جورایی شبیه فیلم ماتریکس هستش ولی با یه تفاوت بزرگ

در فیلم ماتریکس دنیای خاکی تخیلی بود ولی به نظر من دنیای غیر مادی ترکیبی از واقعیت و تخیله

مثلا میگفتن اب و درختا با ما حرف میزدن میتونه تخیل باشه

ولی باز میتونه راست باشه چون امروزه میدونیم درختان هم درک و شعور دارن

اصلا گیج شدم واقعا

همه چیز خوب بود و قبول دارم ولی اینکه میگه ابالفضل و ... رو دیده تو کتم نمیره اصلا

طبق تاریخ و نه حرف آخوندا ، امام ها همشون ادم های عادی بودن و اخوندا واسه ی ما امام درست کردن

پس وقتی امامی وجود نداشته اینا چطور امام رو دیدن و اون کسی که مسیحی هستش چرا یه جور دیگه میبینه

یعنی توش موندم عجیب که قضیه چیه

شاید یه سیستم تکاملی هستش که مغز میاد واسه ی خودش می سازه ولی چرا طرف آگاهانه میرفت داخل خواب همسرش و هر چیزی که بهش گفته بود همسرش تأکید میکرد که دیده

شایدم تا وقتی طرف بدنش کار میکنه مغز با روح در ارتباط هستش

ولی وقتی مغز از کار افتاد این ارتباط قطع میشه و روح هم از بین میره

ولی من مادرم هنوز بعد از سالها که از فوت پدربزرگم‌ میگذره هنوزم روح پدر بزرگم وارد خواب مادرم میشه و یه چیزای درستی رو بهش میگه

پس نشون میده روح پس از مرگ هم نابود نمیشه

یه نکته ی جالب این بود که وقتی شروع به تغییر میکنی و یا حس خوب میدی فرکانسی خاصی که از تو ساطع میشه باعث میشه چیزهای جدیدی واست ساخته بشه

بنابراین اگه حالت خوب باشه و دنبال ثروت باشی مثل خواهر شوهرش واست یه معدن ساخته میشه که طرف ثروتمند میشه

و نکته ی جالب اینکه فقط فکر کردن هم کافی نیست بلکه باید شرایط جسمی هم فراهم باشه مثلا این اقا و خانمش تالاسمی داشتن و بنابراین نمیتونستن بچه دار بشن و اونجا هم اصلا نوید بچه دار شدن بهشون داده نشد

حالا اگه ادم خوبی باشی هم ثروتمند نمیشی مگر اینکه به ثروت فکر کنی یعنی ارتعاش ثروت رو داشته باشی

و ارتعاش ثروت وقتی به وجود میاد که باور کنی ثروتمند شدن آسونه

یا اینکه باور داشته باشی خداوند همیشه از نگه داری میکنه و تو سالمی

باعث میشه سالم بمونی

ولی اگه باور داشته باشی هر که در این جام مقرب تر است جام بلا بیشترش می‌دهند اون وقت بلا واست نازل میشه

و ربطی به خوب بودن یا بد بودن تو نداره بلکه چون تو دنبالش بودی و بهتر بگم باور داشتی بهش بلا یا شفا بی پولی یا ثروت سراغت اومده

پس بحث خوب بودن نیست و بحث باوره .

در کل به این نتیجه رسیدم ما در این دنیا و اون

و دختر